باران عشقمان می بارد از آسمان محبت ها...
بی تو به کدامین راه برای آبادی روم؟؟که ویرانه ام....
ای که نامت بهترین بهانه ی ترانه های پرستاره ام می باشد...
توساحل مهربانی هستی وقتی دراقیانوس غم ها ماهیی تنهایم...
قایق چوبی قلبت را به بزرگ کشتیی نمی فروشم...
نام تو کویرخشکسال قلبم را جنگل خواهدکرد...
ای بی همتایی که چون ستاره ی شب های تار من درخلوت وخاموشی می درخشی...
جز توکه را بخوانم؟؟؟وقتی زیباترین ترانه ای...
عاشقی را باتو آموختن خوش است...
عروس رویاهایت می شوم...و جشن عشقمان را در آسمان ها به پرواز می کشم...
پروازکن...پربکش دراین آسمان عاشقیمان....وقتی جزتو جایی برای دیگری نخواهد ماند...
بی بهانه می خواهمت ای عشق بی همتای من...(دست نوشته ی خودم بود..نظر یادتون نره...)