همان بیت اول رگم را زدم
چه ترسی از این کارها داشتم
دلم پا نمیداد اما زدم
دوسه قطره که روی کاغد چکید
تو را توی خون دیدم و جا زدم
و خون بیشتر شد تو جاری شدی
لب کاغذم را کمی تازدم
و تو ریختی روی گلهای فرش
به این بخت کم رنگ تیپا زدم
حضور تو درخون من محو شد
ومن باز درعشق درجا زدم
وآنقدر مشتاق مردن شدم
که حتی خودم را به حاشا زدم
نگاهی به تیغ و نگاهی به رگ
دوباره دلم را به دریا زدم