هان ای عقاب عشق
از اوج، قله های مه آلود دور است
پرواز کن بر دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمیبرد
آن بی ستاره ام که عقابم نمیبرد
در راه زندگی، با این همه تلاش و تضاد و تشنگی،
با اینکه ناله میکشم از دل که آب....آب،
دیگر فریب هم به سرابم نمیبرد.
» فریدون مشیری «